11:49 16243
|
|
امیلیا اونیکس منتظر خشک شدن ناخن بود، اما او نیز شاخی بود. پس چه چیزی او بود؟ او شروع به سنگ زنی بر روی نیمکت کرد تا او ظروف سرباز یا مسافر را نداشته باشد، اما او کایران - او را در عمل گرفت. او از او خواست تا انگشتان دست خود را انجام دهد و در حالی که این کار را انجام می داد، کیران نمیتوانست کمک کند، اما نگاهی به قاپهای کمرنگ او کرد. به آن توجه نکرد و او را از او خواست تا او را طعم خروس خود را. پیش از آنکه مدت زیادی طول نکشید که به لباسی سخت بر روی نیمکت نشستند.