03:57 38938
|
|
الکس گری در نهایت به پدربزرگش اعتراف کرد که او احمق است، اما دختران کوچک باید به بزرگتر احترام بگذارند. پس از یک مکالمه کوتاه، چیزها به نوبه خود کاملا متفاوت بود و در آنجا گاو نر و نوشیدنی گاو را نابود می کرد و از او می خواست عمیق تر شود. این شخص ساده و معصوم مطمئنا درس خود را به نحوی که او سزاوار آن بود اما داستان پنهان باقی نمانده بود زیرا یک فضانورد تماشا بود که همه چیز را قبل از چشم او باز می کرد.